loading...
R M A
به این سایت خوش آمدید

من خوشحال میشم اگه مطالب سایت رو نگا کنید و نظر بدهید...!!!!!!

به خدا ضرر نمی کنید 4تا چیزو بخونید....!!!!؟

پدر


پدرم روزت مبارک


یک ملکابزی خوشکل

محمد حسین بازدید : 300 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (0)

معلمی‌از دانش آموزان خواست فایده گاو بودن را بنویسند و این انشاء آن دانش آموز است .

با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.

اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می‌کنم.

البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می‌یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.

من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.

هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.

بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد.

مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته درست می‌کنند.

هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست.

همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می‌آورد.

وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ، نگران جهیزیه اش نیست.

نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند ، یا بدتر از آن پاچه خواری کند.

گوساله‌های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله‌های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری آنها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای
نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامه تحصیل دهد. تازه وقتی هم که عروسی می‌کنند اینهمه بیا برو، بعله برون، خواستگاری ، مهریه ، نامزدی ، زیر لفظی، حنا بندان، عروسی ، پاتختی، روتختی، زیر تختی، ماه عسل ، طلاق و طلاق کشی و… ندارند.

گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.

آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند.

شاعر در این باره میگوید :

سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست
سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست

هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.

نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.

گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند .
گاوها بخاطر چشم و همچشمی‌دماغشان را عمل نمی‌کنند.

شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟

شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟

گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند.

شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟

گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟

آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.

ما از شیر، گوشت ، پوست ، حتی روده و معده ی گاو استفاده می‌کنیم.

آقای …. معلم خوب ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم‌ها که البته زشت است
استفاده می‌شود.

ما حتی از دستشویی بزرگ گاو (پشگل) هم استفاده می‌کنیم.

تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟

آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟

تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟

آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند ؟

یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟

و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.

تازه گاوها نیاز به ماشین ندارند تا بابت ماشین ۱۲ میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل
بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.

هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته

شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است :

گمون کردی تو دستات یه اسیرم

دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم

گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.

آنها شرمنده زن و بچه شان نمی‌شوند.

هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمی‌خورد

هیچ گاوی اختلاس نمی‌کند.

هیچ گاوی خیانت نمی‌کند.

هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی‌شکند

هیچ گاوی دروغ نمی‌گوید.

هیچ گاوی آنقدر علف نمی‌خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد در حالی که گاو طویله کناریشان از
گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد.

هیچ گاوی گاو دیگر را نمی‌کشد.

هیچ گاوی…

اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء می‌خورد و نوبت بقیه نمی‌شود که انشایشان را
بخوانند.

اما

به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید ……
لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه … همه از گاو..

ولی با همه منافع یادشده هیچ گاوی نگفت : من

… بلکه گفت: ما

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
دانلود بازی
برای دانلود بازی های فلش و بازی های آنروید به این سایت مراجعه کنید
WWW.DLPARK.IR

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از این سایت چه قدر خوشتان آمد؟
    از کدام نوع مطالب بیشتر خوشتان آمد؟
    نویسندگان

    محمد حسین


    دوستان من

    حسین

    پارسا

    محمد مهدی

    امیر حسین

    امیر

    انواع متلک پسرا به دخترا من موندم اگه این پسرا حرف نزنن کسی میگه لاله؟!؟!؟!؟!؟!
    انواع متلک پسرا به دخترا
    من موندم اگه این پسرا حرف نزنن کسی میگه لاله؟!؟!؟!؟!؟!
    ۱- خانوم شماره بدم پاره میکنی؟
    2- خانوم ببخشید مستقیم از کدوم طرفه
    3- خانوم شماره ی کفشمو بدم؟
    4- (در برخورد با چنتا دختره زیبا) هنوز فصله هلو نشده
    5- (در برخورد با چنتا دختره کم سن) اِ مهد کودک تعطیل شد شما اومدین بیرون.
    6- حاج خانومم ماچ خانوم
    ۷- آهای خانوم کجا کجا
    ۸- از اون بالا کفتر می‌آید
    ۹- آخ چشم ..فدات بشم
    ۱۰- نازتو بخورم ..شب شام نخورم
    11- خانونم شما دو تا سه قلوئید؟
    13- این روزها همه به من شماره می‌دهند شما چطور
    12- دهات چه خبر؟
    14- فدات و بخورم
    15- قربونت بچسبم
    16- فدات بگردم
    17- خودت مگه خواهر مادر نیستی؟
    18- خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟
    19- جیگرتو یواشکی بخورم
    20- ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین
    21-هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم (NEW)
    اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونید بندازید!
    1-خانوم شما بینیتونو ختنه کردید؟
    2-خانوم شما دماغتونو مدل خوکی عمل کردید؟
    3-خانوم میاید دماغامون عوض؟
    4-اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره
    5-اینو دماغشو تازه خریده برچسبش و نکنده
    6-خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟
    ۷-میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟
    ۸-ده بار دیگه دماغت وعمل کنی تازی میشی مثل اِبی
    ۹-خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟
    1۰-خواستی ماشین بخری وانت بخر بینیت و بندازی عقب

    درباره من

    شعر

    خسرو و فرهاد!

    نخستین بار گفتش کز کجایی؟
    مبادا هم محل، هم خاک مایی؟
    چرا این دختر همسایه مان را
    تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!
    چرا اورا تو کردی انتخابش؟
    بگفتا: مطمئنم از جوابش!
    بگفتا: نرخ مهرش با تو گفته؟
    بگفت: آن را که داده، کی گرفته؟!

    خنده
  • خوش آمدید
    طنز

    1- خانوم شماره بدم پارش میکنی
    2- خانوم شرمنده مستقیم کدوم وریه
    3- سلام هلو نه ببخشید هالو
    4- نازتو بخورم شب شام نخورم
    5- فداتو بخورم
    6- قوربونت بچسبم
    7-حاج خانوم ماچ خانوم
    8- راه رفتنت توی حلقم
    9- خودت مگه خواهر مادر نیستی
    10- ببخشید خانوم دوست دختر که میگن شما هستین
    11- ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختر آینده من هستین
    12- هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم

    بچه
  • خنده
  • منابع ما

    WWW.DLPARK .COM

    خنده
    چی دوست داری...

    انواع متلک به دختر ها برای ایجاد دوستی

    برای آموختن انواع متلک پروندن به دخترا برای ایجاد دوستی به ادامه مطلب برید:

    فقط یادتون باشه یه کمی هم باید "پررویی" را چاشنی کار بکنید:

    برای آموختن انواع متلک پروندن به دخترا برای ایجاد دوستی به ادامه مطلب برید:

    فقط یادتون باشه یه کمی هم باید "پررویی" را چاشنی کار بکنید:

    3-خانوم میاید دماغامون عوض؟

    4-اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره

    5-اینو دماغشو تازه خریده برچسبش و نکنده

    6-خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟

    7-دماغت پریوده نوار بهداشتی گذاشتی روش؟

    8-میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟

    9-ده بار دیگه دماغت وعمل کنی تازی میشی مثل اِبی

    10-خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟

    11-خواستی ماشین بخری وانت بخر بینیت و بندازی عقب 11- خانونم شما دو تا سه قلوئید؟

    13- این روزها همه به من شماره می*دهند شما چطور

    12- دهات چه خبر؟

    14- فدات و بخورم

    15- قربونت بچسبم

    16- فدات بگردم

    17- خودت مگه خواهر مادر نیستی؟

    18- خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟

    19- جیگرتو یواشکی بخورم

    20- ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین

    21-هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم (new)

    اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونید بندازید!

    1-خانوم شما بینیتونو ختنه کردید؟

    آمار سایت
  • کل مطالب : 174
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 166
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 1,580
  • بازدید سال : 12,520
  • بازدید کلی : 189,392
  • تماس با ما

    ایمیل

    mohammad.yekke@gmail.com

    mohammad.lar85@yahoo.com

    موبایل

    09398563833

    09379454848

    درباره ی سایت


  • من محمد حسین  به شما امکان بیشتر خندیدن را می دهم عضویت در این سایت به صورت رایگان است.

    من در این سایت مطالب طنز را فقط برای شما قرارداده ام

    لازم به ذکر است هرگونه کپی برداری از مطالب سایت پیگر قانونی خواهد داشت و متخلف را شناسایی و به مراجع مربوط اطلاع می دهیم

    عضویت
    اگه عضو شید قول میدم حسابی حال کنید!!!!!!!!!!!!!

    حافظ
    غزل:

    الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها
    صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا
    گر آن ترک شیرازی بـه دسـت آرد دل ما را
    صـبا بـه لطـف بگو آن غزال رعنا را
    دل می‌رود ز دستـم صاحـب دلان خدا را
    به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
    صوفی بیا که آینه صافیست جام را
    ساقیا برخیز و درده جام را
    رونق عهد شباب است دگر بستان را
    دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
    ساقی به نور باده برافروز جام ما
    ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
    می‌دمد صبح و کله بست سحاب
    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
    ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    ساقیا آمدن عید مبارک بادت
    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
    روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    خیال روی تو در هر طریق همره ماست
    مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
    به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
    زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
    آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
    خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
    خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
    رواق منظر چشم من آشیانه توست
    برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
    بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
    بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
    المنه لله که در میکده باز است
    اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است
    حال دل با تو گفتنم هوس است
    صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
    کنون که بر کف گل جام باده صاف است
    در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
    گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
    به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
    صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
    روضه خلد برین خلوت درویشان است
    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
    روزگاریست که سودای بتان دین من است
    منم که گوشه میخانه خانقاه من است
    ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
    خم زلف تو دام کفر و دین است
    دل سراپرده محبت اوست
    آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
    سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
    دارم امید عاطفتی از جانب دوست
    آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
    صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
    روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
    اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست
    خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
    بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
    ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
    کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
    مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
    زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
    راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
    روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
    حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
    خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
    جز آستان توام در جهان پناهی نیست
    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
    دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
    کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
    گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
    ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
    شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
    ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
    حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
    شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
    یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
    ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
    میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
    چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
    زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
    مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت
    درد ما را نیست درمان الغیاث
    تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
    اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
    دل من در هوای روی فرخ
    دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
    شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد
    دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
    روز وصل دوستداران یاد باد
    جمالت آفتاب هر نظر باد
    صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
    تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
    حسن تو همیشه در فزون باد
    سروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
    دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
    پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
    آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
    بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
    همای اوج سعادت به دام ما افتاد
    درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
    کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
    دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
    آن کس که به دست جام دارد
    دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
    بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
    هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
    هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
    مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
    آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
    شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
    جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
    روشنی طلعت تو ماه ندارد
    نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
    اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
    سحر بلبل حکایت با صبا کرد
    بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
    به آب روشن می عارفی طهارت کرد
    صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
    بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
    چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
    دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
    رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
    دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
    دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
    دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
    سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
    به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
    چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
    صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد
    نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
    یارم چو قدح به دست گیرد
    دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد
    ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
    دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
    در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
    سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
    راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
    اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد
    به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
    هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
    من و انکار شراب این چه حکایت باشد
    نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
    خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
    کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
    خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
    گل بی رخ یار خوش نباشد
    نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
    مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
    روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
    ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
    گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
    زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
    دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
    عشق تو نهال حیرت آمد
    در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
    مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
    صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
    سحرم دولت بیدار به بالین آمد
    نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
    هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
    رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
    ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
    بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
    حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
    نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
    گر می فروش حاجت رندان روا کند
    دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
    مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
    طایر دولت اگر باز گذاری بکند
    کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
    سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
    در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    غلام نرگس مست تو تاجدارانند
    آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
    شاهدان گر دلبری زین سان کنند
    گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
    واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
    دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
    شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند
    بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
    سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
    یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
    یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
    خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
    قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
    دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
    دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
    یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
    گوهر مخزن اسرار همان است که بود
    دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
    به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
    آن یار کز او خانه ما جای پری بود
    مسلمانان مرا وقتی دلی بود
    در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
    کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
    از دیده خون دل همه بر روی ما رود
    چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود


    اختار

    لطفا برای خواندن مطالب بیشتر به سایت rzmyh.ir مراجعه کنید

    این سایت هیچ گونه مسئولیتی درباره ی مطالب ندارد 

    پیام مدیر سایت
    در قسمت نظرات نام های خود و ایمیل هایتان را به صورت نظر خصوصی برای ما بفرستید تا مطالب زیبا را برای شما ایمیل کنیم